به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: روزنامه زنجیرهای به قلم یکی از مدعیان اصلاحطلبی نوشت: «حادثه بزرگی در عاشورای سال ۶۱ هجری رخ داد که قریب به ۱۴۰۰ سال است درگرامیداشت آن آثار متفاوتی نگاشته شدهاند. عزاداریها برپا و نوحهها سروده میشوند. بخش عمدهای از ادبیات عاشورا در پی تحلیل دلایل و چگونگی آن است. اندیشمندان بسیاری به حادثه عاشورا پرداختهاند و شعرای زیاد در مورد آن شعر سرودهاند. فرهنگ مکتوب اسلامی و ایرانی مملو از اظهارنظرها، اشعار و نوشتههایی است که در این موضوع نوشته و سروده شدهاند. هزاروچهارصد سال پس از عاشورا، این واقعه همچنان در عرصه جامعه جریان دارد و در مورد آن موضعگیریهای متفاوتی اظهار میشود. ما و مردمان عصر ما همچنان در برابر این حادثه قرار داریم و باید همواره نسبتمان را با آن مشخص کنیم. «مردن و زیستن» دو واژه پربسامد در پاسداشت حادثه عاشورا است و گویی عاشورا حادثهای درمیانه زیستن و مردن بوده است.
محتشم کاشانی و مولانا دو شاعری هستند که به طبعآزمایی پیرامون عاشورا پرداختهاند و اشعار آنها کاربرد فراوانی در پاسداشت عاشورا دارد. ترکیب بند محتشم کاشانی (باز این چه شورش است که در خلق عالم است) مهمترین شعری است که در مراسمات و کتیبههای محرم دیده میشود و تصور غالب در مورد عاشورا را بازتاب میدهد. فاجعهای که تا عرش اعظم را در بر میگیرد و قدسیان نیز از عمق فاجعه سر بر زانوی غم گرفتهاند.
دکتر عبدالکریم سروش با تقسیمبندی اصناف دینداری به سه نوع مصلحتاندیش، معرفتاندیش و تجربت اندیشه، کربلا را تصویری از دینداری تجربتاندیش و معرفتاندیش میداند. وی معتقد است دینداری مصلحتاندیش عامیانه، اسطوره را بیشتر میطلبد. دو دیدگاه متفاوت دکتر سروش و دکتر شریعتی در یک نکته مشترکند که عاشورا یک مرگ آگاهانه بوده است.
ما، انسانهایی که در روزگار فعلی زندگی میکنیم میتوانیم دو رویکرد به عاشورا داشته باشیم. یکی رویکرد گریستن است که نزد بسیاری از مردمان معتقد پذیرفته شده است و قابل احترام است. این رویکرد به چگونه مردن در عاشورا و گریستن بر این مردن میپردازد. رویکرد دیگر به چگونه زیستن میپردازد و مرگ را از مردن به یک نوع زیستن ارتقا میدهد. منظر نگرش دکتر سروش از تبیین عاشورا ستایش چون زیستن معرفتاندیش و تجربتاندیش است. دکتر حبیبالله پیمان، اندیشمند معاصر، در همین راستا شهادت حسین در روز عاشور را برجستهترین و باشکوهترین تظاهر حیات معنوی و اخلاقی آدمیان میداند . وی با برجسته ساختن ایثار و شهادت بهعنوان رفتاری اخلاقی میکوشد عاشورا را واقعهای محصول زیستن اخلاقی نشان دهد. نسبت امروز و اکنون ما و عاشورا با هر عقیده و منشی چه از طریق عزاداری سنتی یا تفکر مدرن در همین چگونه زیستن و تاثیر عاشورا در نسبت با حیات اخلاقی و معنوی جامعه و نگرش ما به زندگی و مرگ است. ما امروز اگر ساعتها بر سینه و سر بزنیم ولی از ظلم نکاهیم و اخلاقی نباشیم، نسبتی با عاشورا نداریم. عاشورایی بودن یک جامعه را نیز از تعداد هیئتها و طبلها و زنجیرهایش نمیشناسند، بلکه از حیات اخلاقی آن و تلاش برای شکلگیری چنین حیاتی شناخته میشود. مرگ شادمانه امام حسین و یارانش انتخابی آگاهانه و اخلاقی بود که به ما و مردمان روزگاران پس از ما اگر از این مرگ شادمانه بهره نگیرند و برای حیات اخلاقی جامعه تلاشی نکنند نسبتی با این واقعه بزرگ ندارند».
قلمفرسایی هممیهن برای ماجرای عاشورا از قول کسانی مثل سروش در حالی است که برخی از مدعیان اصلاح طلبی در جریان فتنه سبز (سال ۱۳۸۸) با حرمت شکنی اعضای گروهک منافقین و باند صهیونیستی بهائیت در روز عاشورا همراه شده و یا از آن حرمت شکنی حمایت کردند و میرحسین موسوی از حرمتشکنان به عنوان مردم خداجو نام برد! چند روز بعد ملت ایران در اثر انزجار از فتنه گران، حماسه بی سابقه راهپیمایی ۹ دی را بر پا کردند و شعار لعن علی عدوک یا حسین (ع) را در اعلان انزجار از سران فتنه ترتیب دادند. آن زمان، سروش یکی از چند عضو « اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور» (لندن) بود.
همچنین برخی افراطیون مدعی اصلاحات، مقارن فعالیت خاتمی و مجلس همسو، با ادعای این «خون به خون شستن محال آمد محال» گفتند اگر امام حسین (ع) در کربلا شهید شد، نتیجه خشونت طلبی پدر و جدش بود! میراثداران چنان جریان فاسدی حالا مدعیاند که امام حسین علیهالسلام آموزگار اخلاق و چگونه زیستن بود!